روانشناس خوب
تاریخچه طلاق به تاریخچه ازدواج بر می گردد. به همان علت که بشر بنا به درخواست طبیعی خود پیوند ازدواج می بندد تا در کانون گرم خانواده و در کنارهمسر خود به سکون و آرامش برسد، به همان گونه نیز ممکن است به دلایلی از ادامه زندگی خودداری کرده ، طلاق را بپذیرد. طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است. طلاق معمولاً وقتی اتفاق میافتد که استحکام رابطه زناشویی از بین میرود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد.
واژه طلاق در پارسی، به معنای بیزاری و جدایی کامل است. در لغت عرب، واژه “تطلیق” برای گسست پیوند زناشویی بیشتر بکار می رود.
انحلال رابطه همسری در ازدواج دائمی را که بعد از آن از نظر رعایت حقوق و تکالیف مربوط به زناشویی مسئولیتی برای دو همسر نخواهد بود، طلاق می گویند.
اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می شود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحا طلاق می گویند.
طلاق در اسلام:
اسلام می خواهد تا حد امکان طلاق صورت نگیردوطلاق را به عنوان یک چاره جویی در مواردی که تنها راه، جدایی است؛ تجویز کرده است و مردانی را که مرتب زن می گیرند و طلاق می دهند را دشمن خدا می داند.
1- اعتیاد
2- فقر وبحران های اقتصادی
3- بیکاری
4- نداشتن تجانس وعدم کفویت
5- خشم و پرخاشگری و کتک زدن
6- اختلالات جنسی و سردمزاجی
7- فساد اخلاقی،شرب خمر،قمار، ولگردی و خیانت های جنسی
8- عدم توجه به یکدیگر
9- خود رأیی واستبداد در خانه و سلطه جوئی
10- نفاق و دو رویی
11- ازدواجهای احساسی و عشق های کور
12- مؤنث گرائی(فمینیسم) ومردسالاری
13- حسادت های غیرعادی
14- عدم استقلال فکری و وابستگی به غیر
15- مهریه های سنگین
16- خرافات و اعتقادات نادرست نظیر شانس وا قبال
17- ارتباطات تحقیرآمیز
18- روابط اجتماعی ناسالم ومعیارهای غلط مانند پول را ملاک همه چیز دانستن
19- الگوهای مخرب و انگیزه رهائی از قیدو بند
20- جریحه دار شدن احساسات
21- مشکلات جسمی و فیزیکی مانند نازا بودن، مریض بودن
22- دخالت های اطرافیان
23- تشریفات و چشم وهم چشمی و رفاه زدگی
24- عدم رضایت والدین از ازدواج فرزندان
25- بزهکاری و زندانی شدن
26- مشکلات شخصیتی وعدم تعادل روانی
27- ازدواجهای تحمیلی
28- ازدواجهای از روی ترحم
29- ازدواجهای مدرن (وکالتی، اینترنتی، چت ، باهم بودن و …)
30- سلب اعتماد به یکدیگرو سوءظن(عدم امنیت خانوادگی)
31- خساست و خسیس بودن
32- تعصب و غیریت بی جا
33- عدم تطابق سنت ها در برگزاری جشن عروسی ، خواستگاری و …
34- شکسته شدن قبح طلاق در جامعه
می توان از اثرات آن به احساس پوچی ، تنهایی و منزوی شدن فرد اشاره نمود ، همچنین ممکن اس فرد نسبت به جنس مخالف بدبین شده و و وی را در تصمیمی گیری برای ازدواج مجدد با مشکل مواجه سازد . افراد جامعه نسبت به افرادمطلقه احساس ترحم می کنند و به آنها برچسب می زنند، در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتر کرده و احساس نا امنی می نماید . از طرفی دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز باعث می شود مشکلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی به وجود آید.
طلاق به هر دلیل درست یا نادرست پیامدهایی دارد ، هم برای فرد و هم برای اجتماع افراد مطلقه و فرزندان طلاق در بهترین حالت شاید ترحم محیط و افراد پیرامون خود را دریافت کنند و زندگی بعد از طلاق به معنی یک زندگی ناقص است که غالبا زنان و فرزندان بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد و دو نیمه شدن خانواده در اغلب موارد اثرات روحی ، روانی ، و اقتصادی دراز مدتی را بر جمیع اعضای خانواده و حتی اطرافیان بر جای خواهد گذاشت که مهمترین این آسیب ها عبارتند از :
1- فساد اخلاقی 2- ایجاد روحیه پرخاشگری
3- بحرانهای اقتصادی و عواقب آن 4- بوجود آمدن زمینه اضطراب
5- بوجود آمدن زمینه وسواس و عدم امنیت 6- بی قراری و فرار از منزل
7- سوء ظن و حسادت 8- انکار حقایق و وقایع
9- ارضا نشدن نیازها و واکنش منفی نشان دادن 10- فقدان انعطاف و صمیمیت
11- روابط نامطلوب
12- حصر و زندان 13- اعتیاد و ولگردی
طلاق یکی از فشارزاترین ترین حوادثی است که احتمال دارد در زندگی یک فرد روی دهد. حادثه ای که بیشتر افراد، چه کودک و چه بزرگسال، از لحاظ روان شناختی آمادگی مواجهه با آن را ندارند. چرا که از لحاظ فرهنگی طلاق حادثه ای نامعمول با اثرات منفی بسیار برای افراد درگیر با آن تلقی می شود. حتی با گذشت پنج سال از طلاق والدین، اکثر کودکان خانواده قبلی را ترجیح می دهند. آمار ناسازگاری و ابتلا به مشکلات روانی در این کودکان بیشتر است. با این اوصاف، کودکان نه تنها مجبورند با فشار روانی خودشان روبرو شوند، بلکه باید با والدینی که خود فشار روانی شدیدی تجربه می کنند و ممکن است سلامت جسمانی و عاطفی آنها نیز از بین رفته باشد سازگار شوند. از سوی دیگر، طرز رفتار والدین پس از جدایی، بر موفقیت یا شکست کودکان در زندگی روزمره تأثیر زیادی دارد.
هر گاه عمل طلاق بدون وجود انگیزهای منطقی صورت گیرد، به عنوان فرار از تعهد تلقی شده و سبب بروز مشکلاتی برای همسر و فرزندان میگردد و سرانجام برای جامعه زیانبار خواهد بود.از این رو تمامی عناصر جامعه می بایست به هر نحو ممکن و منطقی از آن جلوگیری کنند. در این میان نقش خانواده بسیار مهم است. خانواده و والدین می توانند تا حدامکان از وقوع چنین پیش آمد ناگواری پیشگیری کرده و با بکاربستن برخی رفتارها ، وظیفه پیشگیرانه خود را عملی سازند. در این قسمت به برخی از آن وظایف اشاره خواهد شد.
1- رعایت اصول همسر گزینی 2- توجه به مسائل معنوی و دینی
3- پرهیز از خشونتهای خانوادگی 4- تعدیل کردن توقعات
5- آگاهی از اهمیت و شرایط ازدواج 6- ازدواج عاقلانه
7- حمایت مالی اطرافیان 8- اشتغال مناسب
9- ساده زیستی 10- پرهیز شدید از ازدواج اجباری
11- داوری صلح جویانه 12- عدم دخالت اطرافیان
دلایل احتمالی از هم گسیختگی زندگی زناشویی از طریق طلاق، تقریبا بی شمارند زیرا پیوند زناشویی دو شخصیت منحصر به فرد با دو زمینه متفاوت را برای زندگی در زیر یک سقف گردهم میآورد. شاید مهمترین دلیل طلاق این باشد که پیش از ازدواج، یکی از طرفین از دیگری چشم داشتهای بیش از حدو انتظارات نامعقول دارد. در جوامع امروزی عشق و علاقه پرشور یکی از عوامل مهم زندگی زناشویی به شمار میآید. پیش از ازدواج یک زوج معتقدند تا زمانی که عشق شان به همدیگر فروکش نکند، بر هر مشکلی میتوان فائق آمد. آنها بزودی تشخیص میدهند که آتش عشق پیشین فروکش کرده و برای حل مسائل باید راههای عملیتری را در پیش بگیرند.