روانشناس خوب
اعتماد چیست؟ و در زندگی مشترک چگونه بهوجود میآید و چگونه باقی میماند؟
دکتر امیر پیرایش، میگوید «اعتماد یعنی شریک کردن خود واقعی با دیگری، با علم به اینکه مورد تمسخر و استهزا و مورد تجاوز و تعدی قرار نخواهیم گرفت؛ بلکه حمایت خواهیم شد» . با تأمل بر این تعریف برخی از اجزای صمیمیت که توسط اریک اریکسون شرح داده شده است، پدیدار میشود. اریکسون روانکاو مشهور، صمیمیت را اینگونه تعریف میکند «توانایی متعهد کردن خود به وابستگی عینی و زندگی مشترک و رشد توانمندی اخلاقی برای تحمل این تعهد، حتی اگر نیاز به از خود گذشتگی یا بد نامی و به خطر افتادن باشد».
آیا این بدین معناست که زندگی مشترک نیاز به این دارد که یکی برای اینکه با دیگری باشد، خود را قربانی کند؟ به نظر میرسد که اریکسون بر این مسأله تأکید دارد. عشق به دیگری نیازمند این است، که فرد خودش راتحت فشار قرار دهد و نیاز به رشد توانمندی فرد، برای تحت حمایت قرار دادن دیگری دارد. فهمیدن اینکه یار ما چه حسی دارد، دانستن اینکه چه نیازی دارد و چه میخواهد و خود را کنار گذاشتن و در خطر انداختن خود، زمانی که لازم است تا احساسات و نیازهای او برآورده شود. این میل به از خود گذشتگی، بدون رنجیدن و اهدای خود به دیگری و دریافت از دیگری، عاملی است که ایجاد اعتماد میکند.
عنصر دیگری که در رشد اعتماد دخیل است، احساس منحصر بودن و ویژه بودن ارتباط است . همسرانی که گزارش میدهند با هم صمیمی هستند، به نظر میرسد که پیوند و تعهد ویژهای نسبت به هم دارند ـ چیزی همانند تعهد یک انجمن سری که مانع ورود دیگران به کانون گروه میشود.
اعتماد نمیتواند دوام آورد، مگر اینکه احساس امنیت کنیم از اینکه همسرمان به ما خیانت نخواهد کرد و اعتماد ما را نقض نخواهد نمود. احساس ایمنی، با افزایش رازهایی که هر دو نفر در آن سهیم هستند، افزایش پیدا میکند. احساس اینکه میتوان به همسر خود اعتماد کرد، با وجود اینکه او رازهای مرا میداند و اعتماد به اینکه در گرما گرم مشاجره آنها را به روی خود نخواهد آورد، عنصر کلیدی است که زندگی دو نفر را به یکدیگر متصل میکند و پیوندی واقعی ایجاد میکند.
اعتماد یک شبه بدست نخواهد آمد، بلکه زمان میبرد تا ما از خود پرده براندازیم و دردها و رنجها و شکهای خود را با همسرمان قسمت کنیم. بسیاری از همسران میگویند که هر گاه «عشق» به تندی آنها را به هم پیوند دهد، اعتماد در آنها دیرتر بهوجود میآید؛ تا هنگامیکه زمانی بگذرد و زندگی را دوشا دوش هم و گام به گام بسازند. مانند مورد مادری که دختر بچهاش به دلیل بیماری طولانی مدت فوت کرد و میگفت:
چه کسی هرگز میتواند آنچه را که به من گذشته است ، احساس کند؟…
اما او (شوهرش) میفهمد … او هم داغدار بود.
رشد اعتماد یک رشد خطی نیست. اکثر مردم میگویند که صمیمیت میآید و میرود. محققان بر این باورند که اعتماد، ناشی از ادراک ما است. درک این نکته، که همسر من فقط به این دلیل که نیازهایش را برآورده میکنم، یا تنها به دلیل جذابیت، توانمندیها، موقعیت و کیفیتهایم به من توجه نمیکند؛ بلکه به دلایلی درونی که نمیتوان آنها را به طور منطقی و عقلانی شرح داد متوجه من است. این بدین معناست که عشق بزرگسالان وفادار و قابل اعتماد، عشقی غیرمشروط است.
منبع دیگر اعتماد، افزایش درک و فهم همسران از یکدیگر است محققان گزارش میدهند که مردان و زنانی که سطح بالای صمیمیت را دربارهی ازدواجشان گزارش میدهند، در پیشبینی احساسات، عقاید و باورهای همسرشان، بسیار دقیقند. در مطالعهای دیگر، میگویند که همسرانی با ازدواج طولانیمدت (میانگین 24 سال) و رضایتمند، میتوانند شخصیت، علایق، احساسات و نیازهای اجتماعی همسر خود را وصف کنند و همسران آنها نیز میتوانند به همان صورت همسر خود را به لحاظ ظاهر، احساسات، توانمندیها و ضعفها وصف کنند.
این همسران میگویند، آنها به دلیل وقت زیادی که با هم صرف کردهاند، به دلیل صحبتکردن با یکدیگر و شنیدن حساسیتهای هم و تبادل اطلاعات روزمره دربارهی آنچه که اتفاق افتاده است، آنچه که فرزندشان گفته است یا آنچه که همکاری گفته است، ارتباط بهتر و اعتماد بیشتری به یکدیگر دارند. برعکس در ازدواجهای ناموفق که همسران صمیمیت اندکی را گزارش میدادهاند، کمتر دربارهی حوادث روزمره با هم سهیم میشوند، چرا که علایق مشترک کمتری دربارهی زندگی روزانهی یکدیگر دارند.