هدف اصلی ازدواج، ارتباط است. ارتباط به زن و شوهر این امکان را میدهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند و از نیازهای یکدیگر آگاهی پیدا کنند . به تحقق پیوستن اهداف ازدواج پس از برقراری رابطه زناشویی، موجب احساس رضایت و خوشبختی فرد میشود ، اما گاهی ممکن است که بسیاری از عوامل دست به دست یکدیگر داده و با هم ترکیب شوند و موجبات ایجاد بسیاری از مشکلات و تضادها در روابط زوجها شوند، گاهی رفع این تضادها از راه اعمال خشونت امکان پذیر میگردد و ابعاد مختلف خشونت با برهم زدن تعادل خانواده و ایجاد فاصله بین زن و شوهر منجر به ایجاد تعارض میشود. بسیاری از اختلالهای روانپزشکی از جمله اختلالهای جسمانی، شناختی، رفتاری و استرس تحت ثأثیر آشفتگی زناشویی و روابط بین فردی آشفته به وجود می آید.عدم حل اختلافات و درگيريهاي زناشویي، باعث ميشود كه در دوره هاي بازگشت این اختلافات زناشویي، مشكلات حل نشده خود را با شدت بيشتري نشان دهد و بسياري از زوجها حتي نمي دانند اكثر راهبردهایي كه براي مقابله با تعارضات زناشویي استفاده ميكنند، به نوعي همراه با خشونت فيزیكي و به خصوص خشونت عاطفي است.
خشونت و پرخاشگری زناشویی به این دلیل که در حریم خصوصی افراد اتفاق میافتد از خشونتهای دیگر متمایز است . خشونت و پرخاشگری زناشویی میتواند جسمانی، جنسی، هیجانی و یا روانشناختی باشد .
پرخاشگري هم به صورت واكنش آشكار همراه با درگيري فيزيكي يا لفظي بروز ميكند و هم به صورت پنهان با مخفي كردن علائم ظاهري، در درون افراد شكل ميگيرد .
پرخاشگری ارتباطی پنهان میتواند به دو شکل در روابط عاشقانه بین زوجین برقرار شود، یکی به صورت خودداری از محبت ورزیدن و صمیمیت جنسی که کنارهگیری عاطفی نامیده میشود ، یا به صورت خراب کردن وجهه اجتماعی از طریق بدگویی، شایعه پراکنی، در میان گذاشتن اطلاعات خصوصی همسر با دیگران یا فراهم کردن امکان دخالت دیگران در جریان بحثها و مشاجرات، خود را نشان دهد.
خشونت زناشویی به عنوان شاخصی در تقابل با روابط زناشویی با دامنه گستردهای از مسائل چون افت سلامت روانی و بروز افسردگی در اعضای خانواده همراه است.
تحقیقات نشان داد بین خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی رابطه وجود دارد. یکی دیگر از عوامل بین فردی مؤثر در زندگی زناشویی مهارت در روابط بین فردی است.
به طور کلی مهارتهای ارتباطی زوجین عامل موثری در بقاء روابط زناشویی سالم و سازنده در زوجین میباشد.
در صورت شکل گیری الگوهای ارتباطی معیوب، همسران حمایت خود را از یکدیگر برداشته، برای ارضای نیاز یکدیگر تلاش چندانی مبذول نمیدارند و سرانجام مشکلات زناشویی و نارضایتی آنان افزایش مییابد .
در تحقیقاتی که مشكلات ارتباطي بين زوجها را بررسی کردهاند، شایعترین مسائل مورد بررسي عبارت بودند از: ناتواني همسران در درک دیدگاه یكدیگر، متهم ساختن، انتقاد کردن و تحقير توسط شریک زندگي که این تعارضات به طورکلي با چهار روش پاسخ داده ميشود: اطاعت، مصالحه، کنارهگيري و عقب نشيني .
کریستنسن و سالاوی، الگوهاي ارتباطی زوجين را به سه دسته الگوي سازنده متقابل، الگوي اجتناب متقابل و الگوي توقع/کناره گیر تقسيم کرده اند .
در پژوهشی با هدف پیش بینی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان براساس فرایندهای ارتباطی خانواده، نشان دادند افراد دارای فرایندهای مطلوب ارتباطی بیشتر از راهبردهای مثبت و افراد دارای فرایندهای نامطلوب بیشتر از راهبردهای منفی استفاده میکنند.
براساس گزارش پژوهشهای انجام شده یکی از عوامل مؤثر در بروز تعارضات زناشویی ناگویی هیجانات و مشکل در تنظیم هیجانات است .
آگاهي هيجاني ضعيف چندين دهه مورد مطالعه قرار گرفته است و به عنوان ناگویی طبعیشناخته شده است . افراد مبتلا به ناگویی طبعی به دلیل ضعف در مهارتهاي ارتباطی و تنظیم هیجانی قادر به برقراري رابطه عمیق و رضایت بخش با دیگران نیستند . به عبارتی افرادی که توانایی شناخت احساسات خود را دارند و حالتهای هیجانی خود را به گونه مؤثری ابراز میکنند، بهتر میتوانند با مشکلات زندگی روبه رو شوند و در سازگاری با محیط و دیگران موفقترند. در مقابل افراد مبتلا به ناگویی طبعی به دلیل نارسایی در شناسایی و تنظیم هیجانها، در فرایند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی هیجانها، دچار آشفتگی و درماندگی شده، چون همواره در بیان، هیجانها، احساسات و خواستههای درونی خود با مشکل مواجه هستند و همین عدم بیان خواسته ها و احساسات درونی مانع از آن خواهد شد که همسران بتوانند به هم نزدیك شده و از مسائل هم مطلع گشته، در نتیجه روابط مشترک زوجین دچار تعارض، دلزدگی زناشویی و نقص در روابط صمیمی میشود
نتایج تحقیقات نشان میدهد ضعف در تنظیم هیجانات منفی میتواند منجر به افزایش تعارضات زناشویی و کاهش رضایت زناشویی شود .
رویکردهای درمانی مختلفی به منظور کاهش مشکلات زناشویی زوجها مورد استفاده قرار گرفته است. یکی از رویکردهای مطرح در حیطه زوجدرمانی، رویکرد زوج درمانی مبتنی بر خود نظم بخشی (SRCT) است
هالفورد (۲۰۰۱) زوج درمانی مبتنی بر خود نظم بخشی را از ترکیب رویکردهای شناختی رفتاری، عاطفه مدار و بینش مدار، به منظور دستیابی به تغییر در رابطه ابداع کرد.
در این درمان اولین موضوع، تمرکز و تعامل زوجین و ارزیابی نقاط قوت و نقاط ضعف رابطه میباشد که به عنوان منبع آگاهی از مشکلات و یا موفقیتها در روابط زناشویی است و خودتغییري زوجین از آن ناشی میشود .
محتوای اساسی زوج درمانی مبتنی بر خود نظ مبخشی، این است که خود زوجین، نه درمانگر، تغییرات طولانی مدتی را در رابطه زناشویی خویش ایجاد میکنند. تأکید این زوج درمانی بر این است که زوجین صلاحیت های بیشتری برای تغییر الگوهای رفتاری، شناختی و هیجانی به دست آورند.
خودگردانی، درون بافت رابطه، به این موضوع اشاره دارد که زوجین به فرایندهای تغییر خود میپردازند تا رضایتمندی و استحکام رابطه خود را افزایش دهند .
اثربخشی زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر خودتنظیمگری- دلبستگی و زوجدرمانی مبتنی بر خودنظم بخشی کوتاه مدت را بر کاهش تعارضات زناشویی نشان دادهاند.
بسیاري از ازدواج ها و روابط زناشویی ناموفق وجود دارند که همسران به دلایل گوناگون طلاق نمیگیرند، از اینرو زوج درمانی راهی است برای حل کردن این مشکلات و کشمکش های زوجهایی که خود به تنهایی قادر به حل مشکلاتشان نیستند
هرچند فراتحليل ها تأييد ميكنند كه درمانهاي مختلف براي آشفتگي زوجي از نظر آماري و باليني پيامدهاي معناداري ايجاد ميكنند، اما يافته هاي پژوهشي ديگري نشان ميدهند كه درصد زيادي از زوجين در بهره وري از آنها شكست ميخورند يا مدتي پس از درمانهاي رايج بدتر ميشوند.
بر این اساس لازم است پژوهش های کاربردي زوج درمانی و راهکارهایی براي افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارضات صورت گیرد تا در آینده از پیامدهاي نامطلوب روانی- اجتماعی طلاق و آشفتگی زناشویی بر روي خانوادههاي ایرانی و فرزندان آنها پیشگیري گردد.
هدف از انجام پژوهش بررسی اثربخشی زوجدرمانی مبتنی بر خودنظمبخشی کوتاه مدت (SRCT) بر کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان زناشویی، تغییر الگوهای ارتباطی و کاهش نارسایی هیجانی زوجین متعارض بود.
نتایج نشان داد که زوجدرمانی مبتنی بر خودنظم بخشی کوتاه مدت (SRCT) بر کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان زناشویی، تغییر الگوهای ارتباطی و کاهش نارسایی هیجانی زوجین متعارض تأثیر معناداری دارد.
در نتیجه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی کوتاه مدت بر کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان زناشویی و مؤلفه های آن، میتوان اینگونه استدلال کرد که هیجانهای منفی و ناکارآمد در ارتباط زناشویی منجر به بروز خشم و پرخاشگری میشود، این خشم میتواند در قالب کنارهگیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی همسر بروز پیدا کند.
زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی با تأکید بر همدلی و شناخت نیازها و مواجه با عواطف مثبت یکدیگر منجر به بروز خواسته ها و استحکام زندگی زناشویی میشود به عبارتی نحوه بروز تفاوت سلیقه ها، نیازها و تفاوتها که باعث بروز خشم و پرخاشگری می شود بیشتر درک میشوند و نحوه تعامل، صحبت و گوش دادن بهبود می یابد. همچنین از جنبه دیگر میتوان گفت طرح ریزي مجدد نگرانیهاي فردي از قالب خصمانه و تلاش براي توسعه روشهاي همدلانه براي توصیف این نگرانیها باعث میشود نگرانی ها به گونهاي جمع بندي شوند که تمرکز آنها بیشتر بر احساسات و کمتر بر پرخاشگري و خشم نسبت به یکدیگر باشد
همچنین در نتیجه اثربخشی زوجدرمانی مبتنی بر خودنظمبخشی کوتاه مدت بر بهبود الگوهای ارتباطی و مؤلفه های آن، میتوان
اینگونه توضیح داد که گروه زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی کوتاه مدت نسبت به گروه کنترل موجب افزایش الگوی ارتباطی سازنده متقابل و کاهش الگوی ارتباطی اجتنابی متقابل و الگوی ارتباطی توقع/ کنارهگیری در زوجین متعارض شده است. زوج درمانی مبتنی بر خودتنظیمی به این موضوع اشاره دارد که زوجین میتوانند رفتار خود را تنظیم کنند. آگاهی از این اندیشه میتواند زوجین را به سمت تغییر یا بهبود جنبههای ارتباط سوق دهد درمانگر به هر یک از آزمودنیها کمک میکند که مهارتهای ارتباطی خودشان را ارزیابی کنند و از اینکه چگونه این مهارتها روی کیفیت روابط زناشویی تأثیر میگذارد آگاه شوند .
زوجینی که پروتکل زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی را دریافت کردند، توانسته اند سبك ارتباطي سازنده خود را با تمرين و تكرار تكاليف هيجاني مثل ترك موقعيت آگاهانه از محتواي افكار، فرضها، هيجانات جاري و علايم بدني يا تغيير آگاهانه موقعيت و عمل آگاهانه متقابل با هيجان منفي، ارتقا بخشند و نيازها و احساسات خود را به گونهاي فعالتر و شفافتر از قبل در رابطه بياورند. مشخصه اصلی الگوي ارتباطي توقع/ كنارهگيري پاسخهاي اجتنابي و چالش گريزي يكي از زوجها به موقعيتهای ارتباطي است. دور باطل تقابل هيجاني منفي باعث انفصال رواني و فيزيكي زوجها ميشود، اما خودافشایی هیجانی و شروع و تداوم يك ارتباط همدلانه و بدون ابهام ناشي از تنظيم هيجاني دور مثبتي را به وجود ميآورد كه كيفيت ارتباط زوج را غنيتر ميكند. الگوي ارتباطی اجتناب متقابل بدترين نوع از ارتباط زوجي است كه هر دو نفر با يك موضع گيری منفعلانه به تقويت اين الگوي غالب كمك میکنند و همدلي اصلاً وجود ندارد، خودافشايي و ابراز صحيح هيجانات در ارتباط با يكديگر بسيار ضعيف است.
خودنظمي هيجاني و تنظيم روابط نزديك به زوجین کمک میکند تا از علت اجتناب همديگر آگاه شوند و از مشكل، مفهوم سازي صحيحي داشته باشند
در نتیجه اثربخشی زوجدرمانی مبتنی بر خودنظمبخشی کوتاه مدت بر کاهش نارسایی هیجانی و مؤلفههای آن، میتوان اینگونه استدلال کرد که نارسايي هيجاني، معادل دشواري در خودتنظيمگري هيجاني يا ناتواني در پردازش شناختي اطلاعات هيجاني و تنظيم هيجانها است وقتي اطلاعات هيجاني نتوانند در فرايند پردازش شناختي، ادراك و ارزشيابي شوند، فرد از نظر عاطفي و شناختي دچار آشفتگي و درماندگي میشود .
هدف زوج درمانی مبتنی بر خود نظمبخشی تغییر الگوهاي شناخت، هیجان و رفتاراست که با مشکلات ارتباطی پیوند دارد . با بهره گیری از روش خودنظارتی و همچنین فهرست کردن افکار به زوجین کمک میشود تا راهبردهای شناختی ناکارآمد، خطاهای شناختی، تشخیص احساسات و برانگیختگی آن در هنگام بروز مشکل را شناسایی و اصلاح کنند و در فرایند بازخورد، مدلهای کارآمد رابطه مورد مذاکره قرار گیرد و اهداف مشترک از سوی زوجین مورد بررسی واقع شود که در نتیجه با ایجاد همدلی، درک درست یکدیگر، افزایش مبادله مثبت و مواجهه با عواطف مثبت یکدیگر و شناسایی درست احساسات خویش، نارسایی هیجانی کاهش می یابد.
باتوجه به مثمرثمر بودن روش درمانی زوجدرمانی مبتنی بر خودنظم بخشی کوتاه مدت میتوان در مراکز آموزشی و مشاوره از این درمان برای کمک به زوجهای متعارض و متقاضی طلاق بهره برد.